شکیبا پیروزى را از کف ندهد اگر چه روزگارانى بر او بگذرد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 93 بهمن 5 , ساعت 6:41 عصر

زندگی  نامه حضرت محمد (ص):
نام: محمد بن عبد الله

حضرت محمد (ص) در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

کنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.

 

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و...

 

 منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

 

تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته ‏اند.

 

عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

 

محل تولد حضرت محمد (ص): مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

 

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.


حضرت محمد (ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.


این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏ نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

 

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

همسران حضرت محمد (ص):
1. خدیجه بنت خویلد.

2. سوده بنت زمعه.

3. عایشه بنت ابى بکر.

4. امّ شریک بنت دودان.

5. حفصه بنت عمر.

6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.

7. امّ سلمه بنت عاتکه.

8. زینب بنت جحش.

9. زینب بنت خزیمه.

10. میمونه بنت حارث.

11. جویریه بنت حارث.

12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

 
نخستین زنى که افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى می‏داد.

 
خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

 
حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد می‏کرد.

 
از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:
«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

 

حضرت محمد (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمی‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان میکرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)


فرزندان حضرت محمد (ص):
الف) پسران ان حضرت محمد (ص):
1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.

 
2. عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.

 

3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.

 
عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.

 

ب) دختران حضرت محمد (ص):

1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).


دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.

 

 گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):
محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد .

 

درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .

 

جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند .

 

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .

 

معراج حضرت محمد (ص):
پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت "معراج " پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام "براق " انجام شد.

 

حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.

 

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی " پائین آمد.

 

به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کریم در سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : "منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای  خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست ". در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج روحانی مومن است .

 
اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):
پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:

 
1. على بن ابى‏طالب(ع).

2. ابوطالب بن عبد المطلب.

3. حمزة بن عبدالمطلب.

4. جعفربن ابى‏طالب.

5. عباس بن عبدالمطلب.

6. عبداللّه بن عباس.

7. فضل بن عباس.

8. معاذبن جبل.

9. سلمان فارسى.

10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.

12. بلال حبشى.

13. مصعب بن عمیر.

14. زبیر بن عوام.

15. سعد بن ابى وقاص.

16. ابو دجانه.

17. سهل بن حنیف.

18. سعد بن معاذ.

19. سعد بن عباده.

20. محمد بن مسلمه.


21. زید بن ارقم.

22. ابو ایوب انصارى.

23. جابر بن عبدالله انصارى.

24. حذیفة بن یمان عنسى.

25. خالد بن سعید اموى.

26. خزیمة بن ثابت انصارى.

27. زید بن حارثه.

28. عبدالله بن مسعود.

29. عمار بن یاسر.

30. قیس بن عاصم.


31. مالک بن نویره.

32. ابوبکر بن ابى قحافه.

33. عثمان بن عفان.

34. عبدالله بن رواحه.

35. عمر بن خطّاب.

36. طلحة بن عبیدالله.

37. عثمان بن مظعون.

38. ابو موسى اشعرى.

39. عاصم بن ثابت.

40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبیده جراح.

42. ابو سلمه.

43. ارقم بن ابى ارقم.

44. قدامة بن مظعون.

45. عبدالله بن مظعون.

46. عبیدة بن حارث.

47. سعید بن زید.

48. خَبّاب بن اَرَت.

49. بریده اسلمى.

50. عثمان بن حنیف.

51. ابو هیثم تیهان.

52. ابىّ بن کعب.

 

تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

 

محل دفن حضرت محمد (ص):

مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

 


جمعه 92 خرداد 3 , ساعت 6:23 عصر

آیا میدانید زمین مجهز به دوربین مدار بسته است؟

 

این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است

این جمله را بارها بر روی ورودی فروشگاه‌، فرودگاه و مغازه ها دیده اید.

اما این بار میخواهیم دوربینی را معرفی کنیم که ویژگی‌های بسیار منحصر به فردی را دارد.

این دوربین با دوربین های دیگر تفاوت چشمگیری دارد که ویژگی های آن را در زیر میخوانیم:

 

1-این دوربین تمام اطلاعات پیرامونی خود را به طور دقیق تا میلیاردها سال ضبط میکند.

 

2-این دوربین آنقدر با دقت است که حتی خطورات ذهنی و افکار شما هم عکس برداری میکند.

 

3-زمانی که فردی خلافی انجام دهد، این دوربین تا 7 ساعت به او مهلت میدهد تا نسبت به آن خلاف ابراز پشیمانی کند و به محض پشیمانی آن عمل یا فکر خلاف به صورت دائمی از حافظه دوربین پاک شود.

 

4- بازبینی فیلم این دوربین تنها توسط یک «فرد»ی امین صورت میگیرد و به هیچ عنوان افراد دیگری از فیلم های این دوربین با خبر نمیشوند، مگر آنکه خود آن «فرد» بخواهد.

 

5-از دیگر ویژگی های این دوربین آن است که اگر فردی عملی خلاف قانون انجام داد اگر حق انسانی را ضایع نکرده باشد به محض پشیمانی واقعی فیلم ازحافظه پاک میشود.

 

6-این دوربین در بالای سر، پایین، جلو و پشت انسانها به صورت همیشگی تا پایان عمرشان در حال فیلم برداری است و بعد از مرگشان به صورت کامل (به غیر از گناهانی که توبه کرده اند) برایتان پخش میشود و طبق آن به شما نمره داده میشود.

 

عالم محضر خداست در محضر خداوند معصیت نکنید

 

 

* ألَم یَعلَم بِأنّ اللّه یَرى سوره علق14

آیا انسان نمى داند که خداوند او را مى بیند؟

 

* و للَّه المَشْرِقُ و المَغْرِبُ فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه(5) بقره 115

«مشرق و مغرب از آن خداست. به هرطرف روى کنید همانجا وجه خداست»

 

* إنّ ربّک لَبِالمِرصاد سوره فجر آیه 14

قطعاً پروردگار تو در کمینگاه است

 

* یَعلَم خَائِنَةَ الاَعیُن و ما تُخفِى الصُّدور سوره مؤمن آیه 19

خداوند چشم هایى را که به خیانت گردش مى کند، مى داند و بر آنچه در سینه ها پنهان است، آگاه مى باشد

 

* در دعاى "یستشیر" که از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده مى خوانیم :

أسمَع السّامَعین أبصَر النّاظِرین ؛

خدواندى که شنواترین شنواها و بیناترین بینندگان است

 

* امیرمؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه ، حکمت 324مى فرماید:

اتّقوا مَعاصِى اللّه فى الخَلوات ، فانّ الشّاهِد هو الحاکم

از معصیت خدا در پنهانى و خلوتگاه ها بپرهیزید، چرا که شاهد همان حکم کننده است

 

* و در خطبه خطبه 203 نهج البلاغه میفرماید:

ولا تَهتکوا أستارکم عند مَن یَعلم اسرارکم

پرده خویش را در نزد خداوندى که از اسرارتان آگاه است ، ندرید

 

* شخصى به حضور امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد:

اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله من یک شخص گنهکار هستم و نمى توانم گناهم را ترک کنم ،

مرا موعظه کن.

حضرت علیه السلام فرمود:

إفعَل خَمسَة اشیاء و اذنب ما شئت:

پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه مى خواهى گناه کن ؛

روزى خدا را مخور،

و آنچه مى خواهى گناه کن .

از زیر حکومت خدا بیرون برو

و آنچه خواهى گناه کن.

جایى را انتخاب کن تا خدا تو را نبیند

و هر چه خواهى گناه کن .

وقتى عزرائیل براى گرفتن جانت نزد تو آمد او را از خود بران

و هرچه خواهى گناه کن .

و زمانى که مالک دوزخ تو را به سوى آتش برد، تو به سوى آتش مرو

و آنچه خواهى گناه کن.

 

- بحارالانوار، ج 17، منهاج الشهاده ، ص 311.

منبع: tebyan.net


یکشنبه 91 آذر 19 , ساعت 7:43 عصر

امام علی بن الحسین(ع)، معروف به “زین العابدین” و “سجّاد” و مکنّی به ابوالحسن و ابومحمد، در پنجم شعبان سال 38 قمری دیده به جهان گشود. مادرش، شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بود، که پس از حمله مسلمانان به امپراتوری ساسانیان و پیروزی مسلمانان در آن نبرد، اسیر شد و به همراه سایر اسیران ایرانی به مدینه منتقل گردید و به پیشنهاد امیرمؤمنان(ع) در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت. وی در میان تمامی جوانان و صاحب منصبان مدینه، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اختیار و به عقد ازدواج وی در آمد و از آن هنگام به “سیّدة النّساء” معروف شد. وی چند سالی بیش در بیت امام حسین(ع) زندگی نکرد. زیرا در هنگام تولد تنها فرزندش امام زین العابدین(ع) در سال 38 قمری بدرود حیات گفت. امام سجّاد(ع) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین(ع) در محرم سال 61 قمری، در 23 سالگی به مقام عظمای امامت نایل آمد و در سخت ترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبّان اهل بیت(ع) را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاک نژاد خویش را استمرار بخشید. آن حضرت، در واقعه کربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسین(ع) بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی می نمود. ولیکن در روز عاشورا که تمامی یاران امام حسین(ع) به اذن آن حضرت و پس از آن، خود امام حسین(ع) وارد میدان کارزار شده و با دشمنان به نبرد جانانه پرداختند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسیدند، امام زین العابدین(ع) بر اثر عروض بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش اباعبدالله الحسین(ع)، سکان کشتی طوفان زده امت را هدایت و رهبری نماید. آن حضرت، پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا، به همراه سایر بازماندگان قافله حسینی به اسارت دشمن در آمد و در حالی که از بیماری توان فرسا، رنج می برد، در غل و زنجیر دشمنان قرار گرفت و سختی اسارت اهل بیت(ع) از کربلا به کوفه و از کوفه به شام را با صبر و بردباری تحمّل کرد و تسلّی و تسکینی برای سایر اسیران در بند بود و با خطبه های روان و روشنگر خود، دشمنان و جنایت کاران را رسوا و حقانیت امام حسین(ع) را به گوش مسلمانان عالم رسانید و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و تحوّل عظیمی در جامعه مسلمانان به وجود آورد و دشمنان اهل بیت(ع) را به عقب نشینی از مواضع و دیدگاه های شیطانی خود وادار نمود. امام زین العابدین(ع) پس از بازگشت به مدینه، به مدت 34 سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو گردید ولی به حول و قوه الهی از همه آن ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد. از امام زین العابدین(ع) آثار ارزشمندی از قبیل مواعظ، احادیث، اشعار و ادعیه به صورت پراکنده به جای ماند و مورد استفاده محققان و متقیان قرار می گیرد. ولی دو أثر مدوّن از وی بر جا مانده است که در میان آثار اسلامی، درخشندگی و جاودانگی ویژه ای دارند. آن دو عبارتند از: 1- صحیفه سجّادیه، که مشتمل بر 83 دعا و مناجات است؛ 2- رسالة الحقوق، که تبیین کننده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی است. به هر روی، این امام همام پس از پنجاه و هفت سال زندگی، در محرم سال 95 قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد. درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین(ع)، گرچه تمامی مورخان و سیره نگاران، اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن، اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد. برخی از آنان، روز دوازدهم محرم، برخی هیجدهم محرم و برخی دیگر بیست و پنجم محرم را روز شهادتش می دانند. هم چنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال 95 را ذکر کرده اند، برخی سال 94 قمری را بیان نموده اند.


چهارشنبه 91 شهریور 29 , ساعت 6:57 عصر

 

در میان ویژگی‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ چیزی مهمتر از اخلاق آن حضرت وجود ندارد. این ویژگی ‌همان چیزی است که خداوند، رسولش را بدان ستوده و فرموده است‌: «انک لعلی خلق عظیم»‌، تو بهترین خلق و خو را داری‌. و خود رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده است که برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث گشته است « انما بعثت لاتمم صالحالا خلاق‌». و تازه مسلمانان هم وقتی وصف آن حضرت را برای دیگران می‌گفتند، مهم‌ترین ویژگی دعوتش را همین می‌دانستند که‌: « و یأمر بمکارم الاخلاق‌« . مفروق نامی هم وقتی مسلمان شده و با محتوای دعوت آن حضرت آشنا شد،خطاب به رسول گفت‌: ای برادر قریشی‌! تو مردم را به «مکارم الاخلاق و محاسن الاعمال‌« دعوت می‌کنی‌. حضرت‌ بعدها هم در آموزه‌های خود روی اخلاق تکیه زیادی داشت و می‌فرمود: خداوند کریم است‌، کرامت و ارزشهای اخلاقی (معالی الاخلاق‌) را دوست دارد و از انجام کارهای حقیر و زشت کراهت دارد (مصنف عبدالرزاق‌: 143.11) و جای دیگر هم فرمود: سنگین‌ترین چیز در ترازوی مؤمن در روز قیامت «حسن خلق‌« است (مصنف‌: 146.11) و فرمود: بهترین دوست من از میان شما، کسی است که بیشترین دوستی را با مردم دارد و به همین قیاس رابطه غیر دوستانه ‌(مصنف‌: 145.11).
درباره اخلاق آن حضرت‌، مناسباتش با مردم و خانواده مطالب زیادی در منابع گفته شده است‌. در اینجا برآنیم تا برخی از این برخوردها و نیز شماری از روشهای تربیتی حضرت را در آموزش اسلام به مردم و تفهیم معانی آن به ایشان روشن کنیم‌.

برخورد با خشک مقدسی‌
 

یک جنبه مهم تاریخ زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رعایت دقیق قوانین الهی و وحیانی است‌. پیامبر تابع قرآن ‌است و به هیچ روی مجاز به تخطی از آنها نیست‌. در این باره‌، بسان قرآن‌، از افراط و تفریط بیزار است و تلاش می‌کند ، همان گونه که به او دستور داده شده تا مستقیم حرکت کند « و استقم کما امرت‌« همین رویه را میان مردم هم ترویج کند.حضرت می‌کوشد تا احکام را به مردم یاد بدهد و حدود دین و احکام شرعی را مشخص کند. در این‌میان‌، یک اصل مهم‌، تفهیم این نکته به مردم است که دین را باید از خدا و رسول بگیرند و حلال و حرام را بر اساس قرآن و سنت بشناسند. در خود قرآن ‌، از یهود به خاطر این که بی‌دلیل برخی از حلالها را حرام‌کرده‌اند ، چندین بار ، گله شده است‌. قرآن و رسول و امامان دین‌ ، به همان اندازه که از لاابالی‌گری متنفرند از خشک مقدسی که ناشی از ضعف قوه عقلانی و تمسک به ظواهر است ‌، هم بیزارند. در خبری آمده است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان دستور دادند در سفر روزه نگیرند ، ولی عده‌ای از روی خشک مقدسی همچنان روزه می‌گرفتند. حضرت از این رفتار مردم به خشم آمده‌ ، همان طور که روی ‌شترشان بودند، ظرف آب را سرکشیده و فرمودند: ای خطاکاران ‌، افطار کنید؟ افطروا یا معشر العصاة‌. (تهذیب الاثار مسند ابن عباس ج 1، ص 92).
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون اجازه خداوند چیزی را حلال یا حرام نمی‌کرد ، حتی اگر خودش از چیزی بدش‌می‌آمد. درباره سیر، حضرت از آن متنفر بود و می‌فرمود هر کس سیر خورده کنار من ننشیند با این حال‌، همان لحظه می‌فرمود: من حرام نمی‌کنم‌، زیرا اجازه تحریم آنچه را که خداوند حلال کرده ندارم ‌، اما من از آن بدم می‌آید.«یا ایها الناس انه لیس بی تحریم ما أحل الله و لکنها شجرة أکره ریحها». (امتاع 7.310)
رعایت حلال و حرام الهی ‌، جزو اصولی بود که پیامبر به مردم آموزش می‌داد و بر آن تأکید می‌کرد. این ‌مطلب را قرآن هم مکرر فرمود بود که اینها حدود الهی است و تخطی از آنها بر هیچ کس روا نیست‌.آنچه هست‌، این که قرآن و حدیث باید با درایت فهمیده شود و ظاهرنگری‌، انسان را به کج فهمی ‌می‌کشاند. نقل یک روایت در این زمینه جالب است‌. امام حسین (علیه السلام) سر مسائل صفین با عبدالله پسر عمروبن عاص که مانند پدرش در صفین بر ضد امام علی (علیه السلام) جنگید، حرف نمی‌زد. ابوسعید خدری بعدها در مدینه میان آنان واسطه شد تا با یکدیگر آشتی کنند. وقتی امام با او سخن گفت‌، از عبدالله گلایه کرد که تو بر طبق احادیثی که از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند ، من را بهترین زمینیان نزد آسمانیان می‌دانی‌؛ پس چرا در صفین حاضر شدی و با پدر من که از من بهتر بود جنگ کردی‌. پسر عمرو بن عاص درباره دلیل این مطلب گفت‌: من زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زاهد بودم و زندگی را به خود سخت می‌گرفتم‌. روزها روزه و شبها قیام اللیل داشتم‌. پدرم درباره افراط من به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کرد. حضرت به من فرمود: از پدرت اطاعت کن‌. وقتی پدرم‌ به صفین می‌رفت ‌، من هم از او اطاعت کردم‌. حضرت فرمودند: این با «لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق‌» (عدم جواز اطاعت از کسی وقت معصیت خالق می‌کند) سازگار نیست‌؛ همینطور با آیه «و ان جاهداک ان‌تشرک بی فلا تطعهما» اگر والدین تو ، تو را به شرک فرا خواندند ، از آنان اطاعت نکن‌ . بدین ترتیب عبدالله بن عمرو بن عاص نشان داد که از جمله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که او را موظف به اطاعت از پدر کرده بوده‌ ، تا چه اندازه بد برداشت کرده و ظاهر نگری کرده است‌.

نظافت شخصی و عطر زدن و..
 

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی اجتماعی و فردی خود را در شکل معمول و حتی خوب آن شکل می‌داد. لباس ‌سفید می‌پوشید ، عطر می‌زد ، موهای سر را شانه می‌کرد و مرتب دندان‌هایش را مسواک می‌کرد. در میان این مسائل ‌، عطر زدن برای آن حضرت یک اصل بود. در روایت هست که در خانه پیامبر ، محلی ‌بود که پیامبر همیشه از آنجا خود را عطر می‌زده است‌: انس می‌گوید: کانت لرسول الله سُکّة یتطیّب منها (امتاع 7.101) در خبر دیگری آمده است که حضرت می‌فرمود در این دنیا عطر و زن و نماز را بسیار دوست می‌دارد، و البته درباره نماز ادامه می‌دادند که قرة عینی فی الصلاة‌. روشنی چشمان من در نماز است (مصنف‌: 321.4).
شخصی روایت می‌کند که من بچه بودم نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آمدیم‌ ، سر ما را مسح می‌کرد. من وقتی‌ دست پیامبر روی سرم کشیده شد چنان بوی معطری احساس کردم که تا حال فراموش نکرده‌ام‌. و ادامه می‌دهد: این قدر بوی عطر زیاد بود که گویی از کنار مغازه عطاری رد شده بودم‌. (امتاع 7.102) کسی هم اگر عطر تعارفی برای پیغمبر می‌برد حضرت هیچ وقت آن را رد نمی‌کرد. نیز نوشته‌اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بوی خوشش شناخته می‌شد: کان رسول الله یعرف بریح الطیب ‌(مصنف‌: 319.4)
حضرت از خوردن چیزهای بودار که مردم را اذیت کند پرهیز می‌کرد. مخصوصا وقتی سیر داشت و استدلالش هم این بود که‌: أکرهه من أجل ریحه‌.خضاب و رنگ کردن موی هم بر آن حضرت اهمیت داشت‌. حضرت به زنان دستور می‌داد تا موی‌های خود را خضاب کنند ، اگر شوهر دارند برای شوهر ، و اگر ندارند برای آن که خواستگاران بیشتری داشته ‌باشند (مصنف‌: 319.4). حضرت زنی را که در دستانش اثری از خضاب یا حنا نبود ، کراهت داشت نگاه کند(مصنف‌: 488.7).
تصور عمومی چنان است که گویی اگر کسی ثروتمند نباشد ، نباید از این قبیل امور استفاده کند، درحالی که چنین نیست‌. حضرت خود زندگی ساده‌ای ‌، روی همان حصیری که شبها نماز شب می‌خواند ، روز می‌نشست و با مردم گفتگو می‌کرد و میهمانانش را پذیرای می‌نمود (امتاع‌: 115.7). نوع غذا خوردن او هم در همان حد معمول بود ، روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد: کان رسول الله یجلس علی الارض و یأکل علی الارض (امتاع‌: 7.262) چنان که در حدیث آمده است تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود ، سه روز پشت سر هم آل محمد سیر نبودند (امتاع‌: 7.263).

پیامبر و شوخ طبعی‌
 

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فردی شوخ طبع بود و هیچ حالت خشم و عصبانیت در او دیده نشد. در حدیث آمده است‌: کان بالنبی دعابة ‌، یعنی مزاحا. اما این تبسم به معنای قهقهه زدن نبوده بلکه فقط متبسم بود: ما رأیت النبی‌ ضاحکا ما کان الا یتبسم‌.این شوخ طبعی هم خود او را سرحال نگاه می‌داشت و هم مردم را آرام و راضی نگاه می‌داشت‌. آن حضرت به دیگران هم فرصت شوخ طبعی می‌داد ، چنان که یک اعرابی هدیه آورده بود ، بعد که پیامبر استفاده کرد ، آمد و پولش را می خواست و می‌گفت‌: پول هدیه ما را بدهید. بعدها هر وقت پیامبر دلگیر می‌شد ، می‌فرمود این اعرابی کجاست بیاید و ما را از گرفتگی در آورد. البته پیغمبر از شوخی بی‌مورد خوشش نمی‌آمد. یکی از شوخ طبع‌های آن زمان عبدالله بن حذافه بود که پیغمبر او را رهبر سریه‌ای کرد. در آنجا از سپاهش خواست آتش روشن کنند. سپس گفت‌: همه شما در آتش بپرید. آنها گفتند: ما ایمان به پیغمر آوردیم تا از آتش مصون باشیم‌. (در نقل دیگری دارد که آنها خواستند خود را در آتش بیندازند که او نگذاشت و گفت‌: شوخی کردم‌.) وقتی نزد پیامبر آمدند و داستان را گفتند ، حضرت کار آنها را تأیید کرد و فرمود: لاطاعة لمخلوق فی مصعیة الخالق (امتاع 10.63) در کارهایی که معصیت خالق است ، نباید از مخلوق پیروی کرد. بعد از رسیدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از بدر مردم به استقبال آمدند. سلمة بن سلامه که پیامبر به خاطر یک‌شوخی نادرست ‌، سبب قهر آن حضرت با خود شده بود، خطاب به مردم گفت‌: این که تبریک ندارد ، ما مشتی پیر و کچل را کشتیم‌. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از سخن او خندید و فرمود: آنان ملاء قریش بودند ، کسانی که‌ با دیدنشان وحشت پدید می‌آمد و اگر دستوری می‌دادند، به سختی اطاعت می‌کردید. در این وقت سلمه از فرصت استفاده کرده علت قهر پیامبر را پرسید. حضرت فرمودند زمانی که در «روحاء» عازم بدر بودیم ‌، یک اعرابی نزد من آمد و پرسید: اگر پیامبری ‌، بگو بدانم که شتر حامله من ‌، چه می‌زاید؟ تو گفتی که‌، خودت ‌با او جماع کردی و از تو حامله شده‌؛ و تو البته برخورد زشتی کردی‌! سلمه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عذر خواست و پیامبر عذرش را پذیرفت‌.

عبادت حضرت‌
 

عبادت حضرت هم استثنایی بود. نماز شب که بر پیغمبر واجب بوده و خدا از او خواست که « نِصْفه او انقص منه الا قلیلا» که نیمی از شب یا اندکی کمتر از آن را قرآن و نماز بخواند. خداوند در قرآن می‌فرماید: « ان ربک یعلم أنک تقوم ‌ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک» (مزمّل 20).
حضرت علی (علیه السلام) در یکی از جنگها می‌گوید که همه خوابیده بودند اما پیغمبر مشغول عبادت بود: لقدر أیتنا و ما فینا قائم الا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تحت الشجرة یصلّی و یبکی حتی اصبح‌. در میان ما تنها کسی که ایستاده و زیر یک درخت نماز می‌خواند و تا صبح گریه می‌کرد، پیامبر بود. ابوذر هم که خود آیتی در زهد و عبادت بود می‌گوید: صلیت مع النبی فی بعض اللیل فقام یصلی فقمت معه حتی ‌جعلت اضرب رأسی الجُدُرات من طول صلاته‌. یک شبی با آن حضرت نماز می‌خواندم ‌، آن قدر ایستاد و نماز خواند که ‌من خسته شده سرم را به دیوار گذاشتم‌. همین نماز شب بود که پیامبر را به مقام محمود، یعنی مقام شفاعت رساند و این سفارش حق تعالی بود که‌: و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک مقاما محمودا. نافله شب را به جای آر باشد که خداوند تو را به مقام محمود برساند.

پیامبر رحمت‌

خداوند در قرآن می‌فرماید: و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین‌. پیامبر رحمت بدین معناست که آن‌حضرت هیچ گاه از مردم خشمگین نمی‌شد، به ویژه در اموری که مربوط به آموزش دین به آنان بود. در نقلها دارد که فکان لایبغضه شی‌ء و لایستفزه‌. و دارد که کان اوسع الناس صدرا. و نیز دارد که قد وسع ‌الناس منه بَسْطه و خُلْقه فصار لهم أبا. همه این عبارات به معنای آن است که حضرت سعه صدر کامل برای دریافت سخنان مردم داشت و سر فرصت به هدایت آنان می‌پرداخت‌. پیامبر رحمت بدان معنا بود که بت پرستان را هم که آزارش می‌دادند نفرین نمی‌کرد و می‌فرمود: خداوندا ! قوم مرا هدایت کن‌. وقتی به حضرت گفتند مشرکین را نفرین کنید ، حضرت فرمود: انی لم‌ أُبْعَث‌ لعّانا و انما بُعِثْت رحمة‌ً (جنة النعیم‌، 454.1)
تأثیر پیامبر تنها در مسلمانان نبوده و نیست‌. بعثت حضرت ختمی مرتبت‌ ، برای همه عالم رحمت بوده ‌و این رحمت همچنان مستدام است‌.

مردم‌داری‌

مردم‌داری برای هر قشری به گونه‌ای خاص معنا دارد برای یک رهبر، برای یک خطیب ‌، برای یک امام‌جماعت مسجد یا کاسب‌، رفتارهای خاصی می‌تواند سبب جذب مردم شود. پیامبر حتی در عبادت هم مردم را خسته نمی‌کرد. شنیده نشده است که پیامبر نماز جماعتش طولانی باشد. البته از این که کسی هم تندتند نماز بخواند بدش می‌آمد و تذکر می‌داد. درباره حضرت دارد که‌: یکثر الذکر، یقل‌ّ اللعن‌، یطیل الصلاة‌ ، یقصر الخطبة و کان لایأنف و لایستکبر. یمشی مع الارملة والمسکین فیقضی له حاجته‌. فراوان‌ یاد خدا می‌کرد، لعنت کمتر می‌کرد، نمازش را با آرامش می‌خواند، خطبه نمازش کوتاه بود، تکبر نداشت‌، با فقرا و یتیمان می‌نشست و نیاز آنها را برآورده می‌کرد.
در همین حال‌، انتظار احترام هم از مردم نداشت‌. خدا البته از مردم می‌خواست حرمت پیامبر را نگهدارند. اما خود پیامبر پایبند احترامات رسمی نبود. از این که کسی جلوی پایش بلند شود، کراهت‌ داشت‌. این خودش محبت بیشتری در مردم ایجاد کرده بود. در نقلی دارد: انه لم یکن شخص أحب الیهم‌ من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فکانوا اذا رأوه لم‌یقوموا الیه لما یعرفون من کراهیته له‌. هیچ کس برای مردم دوست‌ داشتنی‌تر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، با این حال‌، می‌دانستند که او خوش ندارد کسی جلویش بلند شود، و آنها بلند نمی‌شدند. یک نمونه جالب از مردم‌داری همین است که وقتی نماز می‌خواند و صدای گریه بچه‌ای می‌آمد ، سوره‌های کوچک را می‌خواند تا نماز تمام شود. وقتی علت را پرسیدند، فرمود اگر نماز را طول می‌دادم ‌حواس مادرش پرت می‌شد: فخشیت أن یشق ذلک علی ابویه‌.
حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین آدمها را می‌گرفت‌: زن سیاهپوستی در مدینه بود که کارهای مسجد را می‌کرد. چند روزی خبری از او نشد. حضرت سراغ گرفت ‌، گفتند: مرد. حضرت فرمودند شما با اینکارتان مرا آزار ندادید که خبر نکردید. در اصل مردم تصور کرده بودند این شخص این اندازه ارزش ‌ندارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای او خبر کنند. حضرت فرمود اکنون قبر او را به من نشان دهید. قبر را نشان دادند. حضرت به سراغ قبر او رفت و بر او درود فرستاد و فرمود این قبور گرفتار ظلمت هستند و با درود و صلات ما بر آنها ، نورانی می‌شود. أن امرأة سوداء کانت تقم‌ّ المسجد أو شابا، فقدها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فسأل عنها أو عنه‌. فقالوا : مات‌. قال‌: أفلا کنتم آذنتمونی‌؟ فکأنهم صغّروا امرها أو أمره‌. فقال‌: دلّونی‌علی قبره‌. فدلّوه فصلّی علیه‌. ثم قال‌: ان هذه القبور مملوءة‌ٌ ظُلْمة علی أهلها، و ان الله تعالی ینوّرها لهم‌ بصلاتی علیهم‌ ( (فتح الباری‌ 1337.3)
رفع سوء ظن از مردم در ارتباط با خود ، نکته بسیار مهمی است‌. پیامبر در آخرین روزها از مردم‌ خواستند تا اگر تصور می‌کنند حقی از آنان را ضایع کرده بیایند و حقشان را بگیرند. این رفع سوء ظن ازمردم است‌. نمونه دیگر آن است که صفیه می‌گوید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معتکف بود من شبی نزد او آمدم و بعد از صحبت خواستم بروم‌. آن حضرت در حجره اسامة بن زید بود و حضرت با من برخاست تا«لیقلبنی‌«. به دو نفر از انصار برخورد. آنها وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدند ، بر سرعتشان افزودند. پیامبر فرمود: علی رسلکما آنها صفیة بنت حیی ‌، قالا: سبحان الله یا رسول الله‌. فقال رسول الله‌: ان الشیطان یجری ‌من الانسان مجری الدم‌. و انی خشیت أن یقذف فی قلوبکما شیئا. (مصنف‌: 360.4). پیامبر به آنها فرمود این صفیه دختر حیی بن اخطب همسر من است. آنها گفتند سبحان الله. حضرت فرمود: نفوذ شیطان در بدن مانند خون در رگهاست. من ترسیدم که چیزی به دل شما رسیده باشد و تصور ناشایستی کرده باشید.

برخورد با بدوی‌ها

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با یک جامعه اعرابی سروکار داشت نه جامعه عربی و بنابراین برخوردها در سطح بسیار نازلی بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باید تحمل می‌کرد. در روایتی آمده است که یک اعرابی از راه رسیده بود و نمی‌دانست مسجد چیست‌. رفت در یک گوشه مسجد بول کرد. اصحاب ناراحت شدند و قصد تندی به او داشتند. حضرت فرمود: آزارش ندهید؛ سپس او را صدا زدند و به او حالی کردند که مسجد جای ذکر و عبادت است نه جای این قبیل کارها.
معاویة بن حکم می‌گوید: من در نماز بودم کسی عطسه کرد. یرحمک الله گفتم‌. همه متوجه من شدند. دوباره آن شخص عطسه کرد. باز تکرار کردم‌. وقتی نگاه مردم را دیدم در وسط نماز گفتم‌: مادرتان به‌سوگتان بنشیند، چرا به من نگاه می‌کنید. مردم با دست روی ران خود زدند. من ساکت شدم‌. وقتی نماز حضرت تمام شد ، مرا صدا زدند. به خدا سوگند هیچ معلمی را پیش و پس از آن ندیده بودم که اینچنین ‌تعلیم دهد. حضرت نه مرا آزار دادند نه تندی کردند ، تنها فرمودند: این نمازی که خواندی چون بین آن ‌حرف زدی فایده ندارد ، نماز تسبیح و تکبیر و تلاوت قرآن است‌. (فسکت فلما سلم رسول الله منصلاته‌، دعانی فبأبی و امی ما رأیت معلما قبله و لابعده أحسن تعلیما منه‌. والله ما ضربنی و لا نهرنی ولکن قال‌: ان صلاتک هذه لایصلح فیها شی من کلام الناس انما هی التسبیح و التکبیر و تلاوة القرآن‌(سبل الهدی 7.19)
نوع آموزش دادن دین توسط آن حضرت در روایت دیگری هم آمده است‌: شخصی سؤال می‌کند: یارسول الله‌، وقت نماز می‌رسد و من جنب هست ‌، چه کنم‌. حضرت فرمود من هم گاهی همین طور برایم‌ پیش می‌آید. آن شخص گفت‌: شما مثل ما نیستید و بخشوده شده‌اید. حضرت فرمودند: به خدا سوگند من ‌هم دوست دارم خاشع‌ترین باشم و آگاه‌ترین به موارد تقوا «یا رسول الله تدرکنی الصلوة و أنا جنب ‌أفأصوم‌؟ حضرت فرمودند: و أنا تدرکنی الصلاة و أنا جنب فأصوم‌. فقال‌: لست مثلنا یا رسول الله‌! قد غفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر. فقال‌: والله انی لا ارجو أن أکون أخشاکم لله و أعلمکم بمااتّقی‌». (مسلم 1110)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ بن جبل و ابوموسی اشعری که به یمن می‌رفتند فرمودند: یَسّرا و لا تُعَسّرا ، بشّرا ولا تنفرّا (بخاری ـ فتح الباری 6124.10) آسان بگیرید و سخت نگیرید ، بشارت دهید و تنفر ایجاد نکنید. عده‌ای به مدینه آمدند و سؤال کردند که پیامبر چطور عبادت می‌کند. وقتی شنیدند ، احساس کردند عبادت آن حضرت خیلی زیاد نیست‌. گفتند: بسیار خوب ‌؛ او پیغمبر است و خداوند از همه چیز او گذشته ‌است‌. یکی از آن افراد گفت‌: من هر شب تا صبح عبادت می‌کنم‌. دیگری گفت‌: من همیشه روزه خواهم بود. دیگری گفت من اصلا ازدواج نمی‌کنم‌. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و خطاب به آنها فرمود شماها چنین گفتید، اما من که خاشع‌ترین و متقی‌ترین هستم شما هستم‌، روزه می‌گیرم و نمی‌گیرم و نماز می‌خوانم و ازدواج‌ می‌کنم و این سنت من است که هر کس از من است باید از آن پیروی کند: اما والله انی لاخشاکم لله و أتقاکم له ‌، لکنی‌اصوم و افطر و اصلی و ارقد و أتزوج من النساء فمن رغب عن سنتی فلیس منی‌. (بخاری‌، فتح الباری 5063.9).
این بود گوشه‌ای از آنچه از درباره روش‌های اخلاقی و تربیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است‌.
منبع:پایگاه دانش، پژوهش و نشر بین الملل


نویسنده:رسول جعفریان


دوشنبه 91 شهریور 6 , ساعت 3:56 عصر

تخریب بقیع؛ امتداد دشمنی با مکتب وحی

 

 تخریب بقیع؛ امتداد دشمنی با مکتب وحی
نویسنده: حجة الاسلام سید محمد باقر علوی تهرانی

پیدایش وهابیت

وهابیت گروهی است که حاکمیت دینی آنان بر کشور عربستان به معاضدت و مساعدت انگلستان صورت گرفت. پیر استعمار از لحاظ مکتب و آیین، نصرانی است. خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) در خصوص دشمنی دیرینه قوم نصاری با اسلام فرموده است: «وَلَن تَرضَی عَنکَ الیَهُودُ وَلاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِع مِلَّتُهُم»(1) ای رسول ما! هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا از آنان و آئین تحریف یافته آنان پیروی کنی.
وهابیت که برگرفته از تفکرات آل عبدالوهاب است، در سال 1200 هجری قمری در عربستان حاکمیت دینی یافت در حالی که خاندان آل سعود حاکمیت سیاسی کشور عربستان را عهده دار بوده و هست. محمدبن عبدالوهاب، بنیانگذار تفکر وهابیت است. او فهم غلطی از دین اسلام داشت که اشتباهات فاحش و بسیار وی در عقاید و افکار و نوشته هایش آشکار است. او مبانی فرقه خود را از عقائد و افکار این تیمیه و این قیم جوزی گرفته است. ابن تیمیه، از بزرگان علما حنبلی در قرن هفتم و هشتم است. ابن تیمیه، برخی از رفتارهای دینی مانند زیارت و توسل را بدعت و شرک می دانست. او معتقد بود کارهایی مانند دعا، تضرع، طلب، حاجت، استغاثه و امثال آنها که نزد قبور بقیع انجام می گیرد باید منع شود و آنچه به عنوان مسجد در اطراف قبرها بنا گردیده باید ویران گردد. نیز اگر باز هم امور یاد شده انجام یابد، لازم است اثر قبر محو شود و هیچ نشانی از آن باقی نماند.
به شهادت تاریخ رفتاری که تاکنون از این فرقه صادر شده، جز برای از بین بردن مبانی اسلام و مخدوش کردن چهره آن، ثمره دیگری نداشته است.

تخریب قبور ائمه بقیع (ع)

روز هشتم شوال سالگرد حادثه ای جانکاه و تأسف بار در جهان اسلام است. واقعه ای که توسط فرقه متعصب، ضاله و تندروی وهابیت در سال 1344 هجری قمری- 87 سال قبل- در شهر مدینه ایجاد شد و آن تخریب مزار ائمه بقیع سلام الله علیهم اجمعین بود. بقیع قبرستانی است در شهر مدینه الرسول که مزار و مدفن 4 امام از امامان شیعه است: امام حسن مجتبی(ع)، امام زین العابدین (ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع)، به شواهد دقیق و مستند و بدون خدشه عینی و تاریخی، مزار این امامان تا این تاریخ، دارای گنبد و بارگاه بوده است اما متأسفانه بدست این فرقه با خاک یکسان گردیده است. در این سطور قصد داریم به بررسی این رفتار وهابیت بپردازیم.

مودت، مزد رسالت
 

این فاجعه تحقیقاً به معنای نادیده گرفتن آیه معروف مودت است. مودتی که از سوی خداوند متعال، مزد رسالت پیامبر اسلام معرفی شده و قرآن در این باره فرموده:« قُل لاَّ اَساَلُکُم عَلَیهِ إِلاَّ المَوَدَهُ فِی القُربِی»(2) ای رسول ما! بگو که من هیچگونه اجر و پاداشی از شما در برابر این رسالت درخواست نمی کنم، جز مودت اهل بیت. سوالی که باید از سران و بزرگان وهابیت پرسید این است که شما اگر بخواهید به این آیه شریفه عمل کنید و مودت خود را به ذوی القربی نشان دهید - که مسلماً این ذوی القربی، فرزندان حضرت زهرا(س) که امامان شیعه هستند، می باشند- آیا این اظهار مودت با تخریب حرم مطهر آنان سازگار است؟ آیا تخریب به معنای نادیده گرفتن این آیه نیست؟ آیا به معنای بی اجر و مزد کردن رسالت پیامبر اکرم نیست؟ البته این جماعت فقط به تخریب حرم بسنده نکرده و به تخریب شخصیت و جایگاه ائمه معصومین (ع) نیز پرداخته اند چرا که اساساً اعتقادات غلطی نسبت به معارف اسلام دارند.

حرم مطهر امامان از جمله شعائر الهی است
 

خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:«وَمَن یُعَظِّم شَعَائِرَ الله فَإِنَّهَا مِن تَقوَی القُلُوب» هرکس شعائر الهی را تعظیم و تکریم نماید آن نشانه تقوای دلهاست.(3) شعائر جمیع شعیره به معنای علامت و نشانه است. مسلماً و قطعاً و بدون تردید مراد از شعائر الله، نشانه ها و علامتهای وجود خداوند نیست. چرا که همه ی عالم نشانه وجود خداوند است و اکرام و تعظیم هر آنچه که در نظام هستی موجود است، نشانه تقوی نیست. علما و دانشمندان نیز قائل به این امر نیستند.
مراد از شعائر الله، نشانه ها و علامتهای دین خداست که اگر این نشانه ها اکرام شود و تعظیم گردد، نشانه تقوی است. بر این اساس، شعائرالله در آیات زیر تفسیر شده است.
«إِنَّ الصَّفَا وَالمَروَهَ مِن شَعائِرِ اللهِ» (4) دو کوه صفا و مروه از نشانه های الهی است.
«وَالبُدنَ جَعنَا لَکُم مِن شَعائِرِاللهِ» (5) شتر فربه را برای شما از نشانه های الهی قرار دادیم.
بدستور الیه در مناسک حج و در اعمال حج قرآن، زمانی که فرد قصد احرام دارد باید از میقات آماده شود و لباس احرام بپوشد و لبیک گویان راهی انجام اعمال شود. صورت دیگری نیز برای احرام این حج وجود دارد که احرام حالت قبلی را ندارد. در این حالت، فرد باید شتری را آماده و تجهیز کند و همراه خود بیاورد تا اعمال را انجام دهد و سپس آن را ذبح کند. در مورد این شتر چند نکته باید رعایت شود. اول اینکه از آن سواری نگیرند. دوم اینکه آن را خرید و فروش نکنند و سوم، علامتی بر روی آن بگذارند تا اگر گم شد، مردم بدانند که این شتر برای قربانی در حج قرآن آماده شده و آن را خرید و فروش نکنند. این شتر از آن جهت که برای قربانی آماده می شود تا آیین الهی بجا آورده شود، از مصادیق شعائر الهی بحساب می آید. طبق آیه شریفه، چون نمادی برای انجام اطاعت فرمان خداوند است، قابل تکریم است و این تکریم همان مواردی است که ذکر شد. مفصل این بحث در مباحث فقهی و در باب حج قابل پیگیری است.
اما...
آیا مزار اهل بیت که فرزندان رسول خدا هستند و در عبودیت و بندگی حضرت حق و نیز در فضائل و مناقب بی همتا و بی بدیل هستند از شعائر الهی نیست؟ مؤمنان و مجاهدان دین خدا در سایه تلاش آنان و مجاهدتهای آنان به دین مبین اسلام گرایش پیدا کردند، پس چگونه است که مزار آنان از شعائر نباشد؟ کدام عقل سلیمی می پذیرد که قربانی کردن با خصوصیات ذکر شده از شعائر باشد، تکریم و تعظیم آن لازم است. آیا این تکریم با تخریب حرم مطهر آنان سازگار است؟ ما از وهابیون سوال می کنیم که آیا حفظ این بقاع را از مصادیق آیه نمی دانید؟

مکانهای مقدس از منظر قرآن و عقل

سوال دیگری که از آنان داریم اینست که ساختن بنا یا مسجد بر قبور اولیا الهی چه اشکالی دارد؟
از دو منظر قرآن و عقل به بررسی این امر می پردازیم.
* از منظر قرآن
- حضرت حق درباره ی حضرت ابراهیم این بزرگ منادی توحید فرموده است:«وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ اِبراهِیمَ مُصَلَّی»(6) از مقام ابراهیم عبادتگاهی برگیرید. خداوند امر کرد که بر محل استقرار حضرت ابراهیم(ع)، در آنجا که ایستاد و به کمک حضرت اسماعیل(ع) کعبه را بنیان نهاد، بنایی ساخته شود. نام آن را مقام ابراهیم گذاردند تا یاد آن پیامبر الهی زنده بماند. چون خداوند امر کرده، پس این کار به هیچ وجه شرک نیست بلکه توحید عبادی است و عین اطاعت از خدای سبحان است.
- در مورد اصحاب کهف، وقتی داستان آنان معلوم گردید، قرآن چنین نقل می کند:
«فَقالُوا ابنُوا عَلَیهِم بُنیَاناً رَّبُهُم أَعلَمُ بِهِم قَالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلَی أَمرِهِم لَنَتَّخَذَنَّ عَلَیهُم مَسجِداً»(7) درباره مدفن آنها نزاع کردند که چه کنیم؟ گروهی گفتند بر روی قبر آنها بنایی بسازیم. گروه دیگر که در این کار پیروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد می سازیم. قرآن کریم هر دو نظریه را مطرح می کند بدون آنکه از کار آنها انتقاد کند و یا لحن اعتراض آمیزی نسبت به نظر آنها داشته باشد. جریان را نقل کرده و با آن مخالفت نکرده، یعنی درست بودن آن عمل را امضاء فرموده است.
پس اولاً خداوند با اینکه بر مزار اهل ایمان مسجدی ساخته شود تا او را عبادت کنند موضع مخالفی ندارد و آن را عملی شرک آلود نمی داند. ثانیاً ساختن مسجد بر مزار اولیا الهی، عملی بوده که در امتهای پیشین نیز رایج بوده است.
*از منظر عقل:
عقل هم مخالفتی ندارد. در کشورهای مختلف برای یادبود سربازانی که در راه دفاع از میهن خود کشته شده اند، بنایی بر سر مزار آنان می سازند تا این جانفشانی را تکریم کرده و قدردان زحمات کشته شدگان باشند. این عمل نه تنها مذموم نیست بلکه از نظر عقل ممدوح و قابل ستایش است.

فتوای بزرگان وهابیت

وهابیت در خصوص صدور فتاوی بدون مبنا، هیچگونه ابایی ندارند. نمی دانیم که این فرقه دست ساز انگلیسی بر چه اساسی فتوی صادر می کند. نمونه بارز آن که منجر به تخریب قبور امامان بقیع شده اینست:
ابن قیم جوزی از شاگردان این تیمیه در کتاب زادالمعاد فی هدی خیر العباد، در صفحه 661 چنین فتوا داده است:«یَجبُ هَدمُ المَشاهِدِ الّتی بنیت علی القبور و لا یجوز ابقاعها بعد القدرة علی هَدمِها و إبطالِهَا یَوماَ واحِداً» ویران کردن نشانی که روی قبور ساخته شده، واجب است و پس از رسیدن به قدرت باید منهدم و ویران شود و باقی گذاشتن آن حتی برای یک روز هم جایز نیست.
ای فتوی نه فقط متعلق به او بلکه متعلق به همه کسانی است که به این فرقه اعتقاد دارند. اما ذکر سند از این شخص صورت گرفته است. نکته بسیار مهمی که از این فتوی آشکار می شود اینست که وهابیت اگر هنوز مزار پیامبر اکرم را تخریب نکرده، چون قدرت لازم برای انجام این کار را ندارد. از جهان اسلام - شیعه و سنی- می ترسند و گرنه طبق این فتوی، ابائی از تخریب ندارند.

پی نوشت ها :

1)بقره/120.
2)شوری/23.
3) حج/32.
4) بقره/158.
5) حج/36.
6)بقره/125.
7) کهف/21.

منبع: ماهنامه راه قرآن، شماره35.

   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ